مدیون چه کسانی هستیم
بیایید به داد بچه های مردم برسید من کاری ندارم اینها از کدام یگانند
خاطره ای از حاج حسین خرازی از زبان سردار حاج حسین رضایی اردستانی در خط پدافندی فاو یگانِ کناری لشگر ۱۴ به دلیل آتشِ زیاد نتوانسته بود برای بخشی از نیروهایش خاکریز بزند لذا درحالی که داخل کانال باریک وطولانی ایستادگی می کردند در شرایطی بسیار سخت و طاقت فرسا هم باید کارهای روزمره از جمله نماز ، خواب ، خوراک و طهارتشان را انجام میدادند و هم باید خودشان را از تیرس دشمن حفظ می کردند . یک روز که حاج حسین خرازی برای سرکشی نیروهای لشکر آمده بود و این وضعیت را دید و از فرمانده گردانشان اطلاعات بیشتری گرفت برآشفته شد. بلافاصله به حاج حسن فتاحی فرمانده مهندسی لشگر گفت : امشب با بولدوزرِ " باطلاق رو ِ" قرارگاه و چند نفر راننده شیرمرد بیایید به داد بچه های مردم برسید من کاری ندارم اینها از کدام یگانند فقط می دانم وظیفه ما حفظ جان این بچه هاست . شب حاج حسن فتاحی با چند راننده ، کاری کردند کارستان ! در آن معرکه سخت که انواع آتش دشمن به طرف بولدوزر رها می شد و کمین دشمن در پنجاه متری مرتب به راننده ها تیراندازی می کرد و هفت نفر از آن جوانمرد راننده های عاشورایی را یکی یکی به شهادت رساند آنها بدون لحظه ای درنگ و با شجاعت تمام حدود هفتصد متر خاکریز بلندی زدند تا هم گوش به فرمان بودنشان را ثابت کنند و هم جان تعداد زیادی را نجات داده باشند. آنجا بود که تفسیر واقعی " لبیک یا حسین " به" ندای هل من ناصر ینصرنی " حضرت اباعبدالله را با اشک دیدم
آوینى براى او نوشته بود: "آن آستین خالى که با باد این سوى و آن سوى مى شود نشان مردانگى است." گاهى باد فقط باید به افتخار حسین خرازى بوزد تا نامردهاى روزگار رسوا شوند